English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4383 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free air anomaly U اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
gravitational force U نیروی جاذبه
attraction force U نیروی جاذبه
attractive force U نیروی جاذبه
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
intermolecular attractive force U نیروی جاذبه بین مولکولی
affinity U نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
cohesion U نیروی جاذبه بین ذرات همگن
affinities U نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
rag rug U قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
ground state U نیروی اساسی حالت اساسی
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
in this p case U دراین موردبخصوص
of late U دراین روزها
In this case ( instance) . U دراین مورد
in this matter U دراین امر
hither and thither <idiom> U دراین سو وآن سو
here below U دراین جهان
in this connextion U دراین زمینه
hereabout U دراین حدود
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
herein named U نامبرده دراین نامه
In this holy month. U دراین ماه مبارک
there U دراین موضوع انجا
In this day and age. U دراین دور وزمان
On this holy month. U دراین روز مبارک
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
All the expenses. U دراین عکس خوب افتادید
All the world and his wife were at this party . U هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
He has no influence in this company . U دراین شرکت کاره ای نیست
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
In this day and age. U دراین سال وزمانه ( امروزه )
in the last fortnight U دراین پانزده روز گذشته
She did not ask about this. U او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
he is an a. on that U سخن او دراین باره است
He talked in this connection (vein). U دراین زمینه صحبت کرد
of late years U دراین چند سال گذشته
Generosity runs in the family. U سخاوت دراین خانواده ارثی است
simple shear U دراین برش تنش عمودی وجودندارد
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . U رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
You name it , they have it in thes department store. U هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
the pilgrimage of life U زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
Did you get anything out of this deal ? U دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
How many people live here ? U چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
Did you make any profit in this deal ? U آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
I'll give you that [much] . U دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . U دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
We dont have qualified personnel in this company. U دراین شرکت آدم حسابی نداریم
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
gravity U جاذبه
appeals U جاذبه
gravitation U جاذبه
appealed U جاذبه
attractions U جاذبه
appeal U جاذبه
attraction U جاذبه
valence U جاذبه
law of gravity U جاذبه
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
I'll speak at length on this subject. U دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
This car can hold 6 persons comefortably. U دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
We have no vacant position ( opening ) in this company . U دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
It this case , the purpose has been defeated . U دراین مورد نقض غرض شده است
The surely clean you out in this nightclub . U دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
There is nothing I can do about it. U از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
This shop deals in goods of all sorts . U دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Allow me to chew it over in my mind . U اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
electromagnetic attraction U جاذبه الکترومغناطیسی
attraction of current U جاذبه میدان
gravitational attraction U جاذبه گرانشی
gravitational constant U ثابت جاذبه
coulomb attraction U جاذبه کولنی
counter attraction U جاذبه متقابله
absorpthiveness U قوه جاذبه
attractive field U میدان جاذبه
capillary attraction U جاذبه شعریه
attration U جاذبه کشندگی
gravitation U جاذبه گرانشی
adhesion U جاذبه سطحی
sex appeal U جاذبه جنسی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
gravitation U جاذبه ثقلی
gravitation U قوه جاذبه
cohesion U جاذبه مولکولی
gravitational waves U امواج جاذبه
magnetic attraction U جاذبه مغناطیسی
electrostatic attraction U جاذبه الکترواستاتیکی
electron capture U جاذبه الکترونی
sexiness U جاذبه جنسی
gravitation U کشش جاذبه
Several people could be accommodated in this room. U چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
There are ine milion book (volumes)in this library. U دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
law of electrostatic attraction U قانون جاذبه الکترواستاتیکی
law of universal gravitation U قانون جاذبه عمومی
intermolecular attraction U جاذبه بین مولکولی
intensity of gravity U گرانی یا جاذبه زیاد
magnetic dip U قوه جاذبه مغناطیسی
interionic attraction U جاذبه بین یونی
scenic attractions U جاذبه های دیدنی
ablatitious U کاهنده قوه جاذبه
magnetic dip U میدان جاذبه مغناطیسی
centripetal force U قوه جاذبه مرکز
geomagnetic U وابسته به جاذبه زمین
intensity of gravity U شدت با زیادی جاذبه
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
cohesion U التصاق یا قوه جاذبه ذرات
gravity U جاذبه زمین درجه کشش
gravity U جاذبه زمین کشش انحراف
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
of each other <adv.> U از یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
one another U یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
each other U یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
one a U یکدیگر
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
contrary to U بر خلاف
misdeeds U خلاف
offence U خلاف
perverse U خلاف بد
offenses U خلاف
misdeed U خلاف
delict U خلاف
minor offence U خلاف
trespasses U خلاف
trespassing U خلاف
trespassed U خلاف
misconduct U خلاف
misdoing U خلاف
petty offence U خلاف
offense,etc U خلاف
trespass U خلاف
misdemeanor U خلاف
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
interconnect U اتصال به یکدیگر
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1you'll go through life thinking that you hate each other.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com